بایگانی
November 2005
December 2005
January 2006
June 2006
January 2007
September 2007
October 2007
July 2009
 

 

وطن‌بازی

کماکان به لطف اینترنت پرسرعت و علاف‌های وبلاگ‌نویس و جدیداً بی‌کارهای بالاترینی، خبر داریم از اوضاع ایران و عکس‌های احمدی‌نژاد را می‌بینیم که دندان‌هایش را به خبرنگاران نشان‌می‌دهد و اتوبوس شرکت‌واحد را هم دیدیم که به درخت کوبیده شده بود و زمزمه‌اش را هم خوانده‌ایم که قرار است خواننده‌ی زن مجاز شود، حتی خبر داریم از بازداشت سگ‌ها و عکس‌های مراسم اعدام را هم می‌بینیم و هی یاد این شعر مرحوم فروغ می‌افتیم که می‌گفت:

پیوسته در مراسم اعدام
وقتی طناب دار
چشمان پرتشنج محکومی را
از کاسه با فشار به بیرون می‌ریخت،
آنها به خود فرو می‌رفتند
و از تصور شهوتناکی
اعصاب پیر و خسته‌شان تیر می‌کشید.

مملکتی که روشنفکرانش، من و «حسین‌درخشان» و «سیدابراهیم‌نبوی» هم ادعای بودن درش را داریم همان بهتر که درش را بگذاری!

وطنی که «طپش» و «ایران‌تی‌وی» و باقی لس‌آنجلسی‌هایش ادعای رسانه‌بودن برایش می‌کنند، «شبکه‌ی دوم» صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم به تنهایی از سرش زیاد است، همان بهتر که خراب شود تمام تلویزیون‌هایش و پارازیت داشته باشد تمام رادیوهایش و بسوزد تمام روزنامه‌هایش که مردم وطن‌پرستش بروند و با خیال راحت تریاک‌شان را بکشند و تقصیر را به گردن دیگران بیاندازند.

تکه‌تکه شویم همه‌مان که می‌ایستیم و دارزدن را تماشا می‌کنیم یا بعضی‌هامان به جای ایستادن می‌نشینیم و از پشت شیشه‌ی ضخیم عینک، خیره‌می‌شویم بر صفحه‌ی خاک‌گرفته‌ی مونیتور.

وای... چقدر خوبیم ما!
خدا کند صلح‌دوستان جهان کاری کنند که هیچ کشور بیگانه‌ای با وطن‌مان بازی نکند.

9/15/2007 11:23:00 am